از خدم نیست ولی از گوگل هم نیس🗿
در دل شب، زیر نور ماه،
به رویاهای خود پر میزنم، بیپروا، بیباک.
بالهایم نامرئی، اما قلبم پر از امید،
در آسمان خیال، بیوقفه به پرواز درمیآیم.
میان ستارگان، در میانهی آسمان،
جایی که هیچ مرزی نیست، جز افقهای بیانتها.
پرواز میکنم بر فراز کوهها، دریاها،
با هر نسیمی که میوزد، با هر تپشی که در سینهام جاریست.
پرواز بدون بال، پروازی است با روح،
با اندیشههایی که مرز نمیشناسند، با آرزوهایی که به آسمان میرسند.
این است قدرت انسان، این است شکوه آفرینش،
که حتی بدون بال، میتوان به اوج رسید.
پرواز میکنم، نه با بالهای پرنده، بلکه با بالهای خیال،
که در هر صفحهی کتاب، در هر بیت شعر، در هر نت موسیقی،
به من قدرت میبخشند، به من جرأت میدهند،
تا بدون ترس از سقوط، در آسمانها بگردم.
پرواز بدون بال، پروازی است برای آزادی،
برای کشف حقیقتهایی که فقط در ارتفاعات یافت میشوند،
برای رسیدن به دنیایی که فراتر از این جهان است،
جایی که فقط روح میتواند به آن دست یابد.
پس بگذارید پرواز کنم، بگذارید رویا ببینم،
بگذارید در این پرواز بدون بال، آزاد باشم،
زیرا حتی اگر بالهایم نامرئی باشند،
روح من همچنان به پرواز ادامه خواهد داد.